الهه ی الهام
انجمن ادبی

 

بهمن هشتاد و چهار، برای داوری مسابقات فرهنگی و هنری آموزش و پرورش شهرستان اسلامشهر دعوت شده بودم و در کانون الغدیر در کنار چند نفر از دوستان، آثار دانش آموزان را بررسی می کردم؛ آثار شعر و داستان کوتاه و مطالعه و تحقیق را ورق می زدم بر اساس الگوی امتیاز دهی از پیش و از بالا تعیین شده نمره می دادم.در میان تمام آثار که بیشتر از یکصد و پنجاه عنوان بود؛ یک متن کپی شده ی اینترنتی برایم جالب بود. فوراً آن را در سررسیدم رونویسی کردم و قسمت این شد که امروز آن را برای استفاده ی دوستان« الهه ی الهام» به نمایش بگذارم. یادم نیست چه مبلغی برای داوری کارها گرفتم یا اصلاً گرفتم یا نه ، اما همین یک مطلب برایم کافی بود.امیدوارم که لذت ببرید!
«آرزوهای ویکتور هوگو»
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی
و اگر هستی کسی هم به تو عشق بورزد
و اگر این گونه نیست، تنهاییت کوتاه باشد.
پس از تنهاییت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
به دور از ناامیدی زندگی کنی.
 
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله، دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست و برخی دوستدار
که دست کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.
 
و چون زندگی بر اینگونه است
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی؛
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد.
که دست کم یکی از آن ها اعتراضش به حق باش؛
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.
 
و نیز آرزومندم مفید فایده باشی
نه خیلی غیر ضروری
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است؛
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سر پا نگه دارد.
 
همچنین برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند
چون این کار ساده ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند،
و با کاربرد درست صبوری ات برای دیگران نمونه باشی.
 
و امید دارم اگر جوان هستی ،
خیلی به تعجیل رسیده نشوی،
و اگر رسیده ای، به جوان نمایی اصرار نورزی.
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی.
چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد،
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
 
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک «سهره» گوش کنی،
وقتی که آوای سحرگاهی اش را سر می دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبایی خواهی یافت، به رایگان!
 
امیدوارم که دانه ای بر خاک بفشانی
هر چند خُرد بوده باشد
و با روییدنش همراه شوی
تا دریابی چه قدر زندگی در یک درخت وجود دارد!
 
 
به علاوه آرزومندم پول داشته باشی،
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلوی رویت بگذاری و بگویی:
«این مال من است.»
فقط برای این که روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است.
 
و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.
 
اگر همه ی این ها که گفتم فراهم شد،
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!
 
یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:ویکتورهوگو,سلمانی,آرزو,الهه ی الهام, :: 16:30 :: نويسنده : حسن سلمانی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 65 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان