الهه ی الهام
انجمن ادبی

نام کتاب: 1984

نویسنده: جورج اورول

مترجم: صالح حسنی

اول بار اسم قلعه حیوانات و نویسنده اش« جورج اورول» را از دوست فرهیخته ای به نام حسین پاکنژاد شنیدم. هم او بود که قلعه را در اختیارم گذاشت و مرا با ادبیات تمثیلی و سیاسی آشنا کرد.دو سه سال بعد وقتی کتابدار دبیرستانی در اسلامشهر بودم از محل فروش کتابها و کاغذهای باطله ده جلد از قلعه را خریدم و برای استفاده دانش اموزان در کتابخانه گذاشتم. سال گذشته دوست دیگری از 1984 برایم گفت و ترغیب شدم که تهیه کنم و بخوانم و حالا خواندن آن را به دوستانم توصیه می کنم.

جورج اورول هرچند در این کتاب؛ سیاه نگاه کرده و پیش بینی اش چندان هم دقیق از آب درنیامده اما هیچ چیزی از ارزش داستانی آن کم نمی کند. نویسنده روشنفکری دلسوز است که حکومت ها را مخصوصا آنهایی را که ادعای مردمسالاری دارند مفتضحانه به پای میز نقد می کشد و دمار از روزگار پر از رنگ و ریایشان در می آورد. به خواننده اش حالی می کند که قدرتمندان قدرت را فقط برای قدرت می خواهند و خدمت و حمایت از رعیت و ملت فقط شعار زیبایی است که در پس آن بهره کشی و مردمسواری کمین کرده است.

۱۹۸۴ نام کتاب مشهوری از جورج اورول به سال ۱۹۸۴ است. این کتاب بیانیهٔ سیاسی شاخصی در رد نظام‌های تمامیت‌خواه (توتالیتر) و نیز کمونیسم شمرده می‌شود. ۱۹۸۴ کتابی پادآرمانشهری به شمار می‌آید. کتاب به نام «نوزده هشتادوچهار» هم شناخته می‌شود. جرج اورول در این کتاب، آینده‌ای را برای جامعه به تصویر می‌کشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به برادر بزرگ (ناظر کبیر) (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند) وجود دارد. در جامعهٔ تصویرشده گناه‌کاران به راحتی اعدام می‌شوند و آزادی‌های فردی و حریم خصوصی افراد به‌شدت توسط قوانین حکومتی پایمال می‌شوند، به نحوی که حتی صفحات نمایش در خانه‌ها از شهروندان جاسوسی می‌کنند.[۱] در این داستان مسائلی همچون اینگساک (Ingsoc)، بزه فکری، گفتارنو، دوگانه‌باوری مطرح می‌شود.

دوستانم این کتاب را بخوانید و به کسانی که دوستشان دارید هدیه کنید.

حسن سلمانی/تیرماه 94

دو شنبه 15 تير 1394برچسب:جورج اورول1984,حسن سلمانی,الهه ی الهام,پاکنژاد, :: 16:12 :: نويسنده : حسن سلمانی

 
نام کتاب: روز و شب یوسف
نویسنده: محمود دولت آبادی
ناشر: انتشارات نگاه /چاپ اول 1383
تعدادصفحات: 79 صفحه

در رمان «روز و شب یوسف» که بوسیله «محمود دولت آبادی» در اوایل دهه پنجاه نوشته، و اکنون پس از سال ها در میان«کاغذ»های نویسنده پیدا شده است، داستان «روز و شب یوسف» روایت نسبتاً بلندی از شبانه روزی از زندگی نوجوان فقیری در محله‌ای نزدیک راه‌آهن تهران است. یوسف نوجوان زیبارویی است که مادرش روزها در خانه اعیان شهر کلفتی می‌کند و در میانسالی از فرط کار سخت، پیر و بیمار شده است. پدرش مرد کم‌حرف و متدّینی است که حضوری سایه‌وار در خانه دارد؛ روزها می‌خوابد و شبها در کارخانه‌ای به کار مشغول است. خواهرش، صدیقه، که از او سالی بزرگ‌تر است به کلاسهای خیاطی و گلدوزی می‌رود. یوسف روزها بی‌کار می‌گردد و شبها دو ساعت در خانه مردی که از او با نام «استاد» یاد می‌شود، درس قرآن و روانخوانی اشعار مولوی و سعدی می‌گیرد، و شبها همراه با خواهرش صدیقه روی پشت بام می‌خوابد. در همسایگی یوسف، مرد بارفروشی هر شب سیاه مست، با عربده‌کشی و کتک زدن زنش، خواب و آرام را بر همسایه‌ها حرام می‌کند. زنِ همسایة دیگری شبها صدای شهوت آلود و منزجر کنندة هماغوشی با شوهرش را به گوش یوسف می‌ر‌ساند، تا او را به خود ترغیب کند. شوهر زن گاه نیز جوانکی به پشت بام می‌آورد. فضای شدیداً شهوانی در پشت بام کناری، از یک سو یوسف نوجوان را داغ و برانگیخته می‌کند و از سوی دیگر از اینکه خواهرش هم این صداها را می‌شنود غیرتی و نگران می‌سازد. در همسایگی یوسف پنجره‌ای نیز هست که پشت آن، مرد جوانی شبها را به نوشتن و خواندن می‌گذراند. مرد رفتار مرموزی دارد و یوسف گاه کنجکاو می‌شود که از کار او سر دربیاورد و با او دوست شود و......داستان پسری روایت می شود که در آستانه بلوغ است خانه های محقر جنوب شهر زندگی می کند و با فقر دست به گریبان است. او طی داستان کتاب که چیزی حدود دو روز را در بر می گیرد، دائم در این توهم بسر می برد که کسی و یا سایه ای او را تعقیب می کند...
«دولت آبادی» در «روز و شب یوسف»، ذهنیتی را تصویر می کند که در اوایل دهه پنجاه، موضوع داستان های بسیاری از نویسندگان ایران بود. این ذهنیت که با درک شهر به عنوان یک ساختار داستانی آفریده شد، به تصویر وضعیت ناهمگون مسائلی مانند تجدد، فقر، ترس، خفقان، امنیت و ... می پردازد.

* سایه اش دنبالش بود. همان سایه ی همیشه. سایه خودش را در سایه ی دیوار گم می کرد و باز پیدایش می شد...

*لابد بابا نمی خواهد خروس شدن جوجه ی خود را به آسانی باور کند. پس او را همان جور نگاه می کند که پیش از این نگاه می کرد. یک بچه...

* خانه تنبل بود.آفتاب تنبل بود. هوا تنبل بود. یوسف تنبل بود. مگسی بود که بالش ، یکی از بالهایش شکسته باشد.حس می کرد نمی تواند از جا برخیزد...

 

این کتاب را از آقای محمد شاهمرادی مدیر دبیرستان علی بن ابیطالب امانت گرفتم که همینجا از ایشان تشکر می کنم.

حسن سلمانی

93/12/20 گلدسته

 

یک شنبه 24 اسفند 1393برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : حسن سلمانی

 


نام کتاب: خداحافظ گاری کوپر

نویسنده: رومن گاری

مترجم: سروش حبیبی

ناشر:انتشارات نیلوفر

تعداد صفحات: 288 صفحه


لنی پسری است که از پایبندی گریخته . شعار او ازادی از هر گونه تعلقی است . او اسکی بازیست که به ارتفاعات سوییس می رود تا از قید تعلقات و مسائل پوچ روزمره جدا شود . اما در یکی از مسافرت هایش به شهر عاشق دختری می شود و تمام اصول زندگیش زیر و رو می شود .
شاید به نظرشما یک داستان ابکی بیاید اما اصلا این طوری نیست . فرو پاشی یک اعتقاد قوی را نشان می دهد و اینکه بخواهید یا نخواهید عشق یک روزی سراغتان خواهد آمد و به قول خود کتاب « ادم همیشه که نمی تونه زندگی کنه گاهی هم باید تسلیم بشه . نمی دونم هر جور برید هر چه قدر قوی به خلوت و اعتقادات خودتون پناه ببرید جامعه انسانی و عاداتش اخر یک جا غافلگیرتون می کنه .»
  اما من به شخصه رمان « زندگی در پیش رو» را از همین نویسنده بیشتر پسندیدم هرچند خود همین کتاب هم در حد یک کلاس داستان نویسی و جامعه شناختی می تواند اثر گذار باشد

قسمت هاي زيبايي از كتاب:

* هر قدر عقاید کسی احمقانه تر باشد باید کمتر با او مخالفت کرد .

* اغلب خیال می کنند که مرغ های دریایی غم بزرگی در دل دارند و حال انکه این خیالی پوچ است . اشکالات روانی خود ادم است که این احساس را به وجود می اورد . ادم همه جا چیزهایی می بیند که وجود ندارند . این چیزها در درون خود ادم است . همه به یک درونگو مبدل می شویم که همه چیز را به زبان می اورد . مرغ های دریایی ، آسمان ، باد ، همه چیز . صدای عرعر خری را می شنوید . خری است و بسیار هم خوشبخت است . آنقدر خوشبخت که فقط برای یک خر ممکن است ولی آدم با خودش می گوید : خدایا چه قدر غمناک است!!!!!

* اگر دفعه اول آدم شکست بخورد تازه می فهمد که بعدها با مردهای دیگری خواهد بود و این خیلی بد است .

* میلیون ها و میلیاردها آدم توی این دنیا هستند و همه شان می توانند بی تو زندگی کنند ، آخر من بدبخت چرا نمی توانم ؟

* هیچ کس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده، عشق دوم ، عشق سوم ، اینها بی معنی است . فقط رفت و امد است . افت و خیز است . معاشرت می کنند و اسمش را می گذارند عشق.

* لنی من قول می دهم که اول تو مرا ترک کنی. تویی که مرا قال می گذاری.
قول می دهی ؟
با تمام قلبم.

*از همین می ترسم . آدم به کسی یا چیزی عادت کند و ان وقت آن کس یا ان چیز قالش بگذارد . می فهمی چه می خواهم بگویم ؟

 * کسی که سزاوار نام انسان باشد همیشه احساس ندامت می کند و این خود محکی برای شناختن انسانهاست...

* ... جز عشق هیچ چیز حقیقت ندارد...

با تشکر از میترا اخلاقی بابت امانت دادن این کتاب زیبا و خواندنی...

حسن سلمانی 93/12/6

گلدسته

 

سه شنبه 23 اسفند 1393برچسب:گاری کوپر,الهه ی الهام,حسن سلمانی ,رمان فرانسوی, :: 12:33 :: نويسنده : حسن سلمانی

نام کتاب: گوشواره ی انیس
نویسنده: حمیرا قادری
ناشر: نشر روزگار/1387/تهران
تعداد صفحات: 104 صفحه


خانم حمیرا قادری را در سالن خانه هنرمندان تهران و در مراسم جشن اختتامیه ی جایزه ی داستان نویسی صادق هدایت در سال 1383 دیدم. خانمی جوان و متین و بجا و شایسته. مجری برنامه از او با عنوان « بانوی افغان» نام می برد. داستان« باز اگر باران می بارید» از حمیرا قادری یکی از برگزیدگان و داستان« بنی آدم» من هم یکی دیگر از چهاراثر برگزیده ی این دوره از مسابقات بودند.
بود و بود تا در انجمن ادبی الهه ی الهام با دانش آموز مستعد و فهیمی به نام مسعوده جمشیدی آشنا شدم. استعداد سرشاری در شعر و ادبیات داشت. یک روز دیدم چند برگه آ.4 در دست دارد و از من اجازه می خواست در پایان جلسه ی هفتگی مان برای جمع دوستانش بخواند، و آن همان داستان بنی آدم بود که از اینترنت برداشته بود. و حالا چند روز پیش کتاب « گوشواره ی انیس» هموطنش را به من داد تا بخوانم.



ادامه مطلب ...

 

 

 

نام کتاب: نامه به کودکی که زاده نشد
نویسنده: اوریانا فالاچی
مترجم: محمدصادق سبط الشیخ
ناشر: تلاش/تهران/1392
تعداد صفحات: 126


در یک تبادل کتاب، بادبادکبازم را دادم و این کتاب فالاچی و کتابی از حمیرا قادری(بانوی نویسنده افغانی) با نام« گوشواره انیس» را گرفتم. البته می دانم که مسعوده خیلی سریع تر از من کتاب می خواند و من به خاطر مشغله های پایان سال تحصیلی و امتحانات و .... شاید در خواندن تنبل شده باشم. همین کتاب را پیشترها آقای رضوانی هم توصیه کرده بود که بخوانم.
کتاب در قالب نامه ای بلند و از زبان مادر به جنین داخل شکمش نوشته شده است. نامه ای یک طرفه که در آن دیدگاه های « اوریانا فالاچی» که خود روزنامه نگار، نویسنده و 

 



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 28 خرداد 1393برچسب:اوریانا فالاچی,حسن سلمانی,الهه ی الهام, کتاب, :: 12:7 :: نويسنده : حسن سلمانی

نام کتاب: گیله مرد

نویسنده:بزرگ علوی

ناشر: انتشارات نگاه

تعداد صفحات: 204صفحه

 

کتاب حاضدر مجموعه 9 داستان به نام های زیر است:

«نامه ها/ گیله مرد/ اجاره خانه/ دزاشوب/ یه ره نچکا/ یک زن خوشبخت/ رسوایی/ خائن/ پنج دقیقه پس از دوازده.»

سالهاست، شاید پانزده سال است که در کتاب ادبیات دوم دبیرستان داستان« گیله مرد» را تدریس می کنم و هر بار از این که بچه های دبیرستانی نمی توانندآنطور که باید از روی کتاب بخوانند، دلم می سوزد.محصلان امروزی، مخصوصاً پسرها اصلاً اهل مطالعه و کتاب نیستند، برای همین اغلب خودم تمام این داستان را روخوانی می کنم تا در حق داستان و نویسنده اش جفا نشود.



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 15 خرداد 1393برچسب:گیله مرد,بزرگ علوی,الهه ی الهام,حسن سلمانی, :: 19:18 :: نويسنده : حسن سلمانی

نام کتاب: بیگانه

نویسنده: آلبر کامو

مترجم: خشایار دیهیمی

ناشر: نشر ماهی .تهران1390

قطع جیبی و تعداد 128 صفحه

 

دو صفحه پایانی کتاب با عنوان پس گفتار، یادداشتی است از آلبرکامو که به تاریخ هشتم زانویه 1955 به متن کتاب افزوده است با این مضمون:



ادامه مطلب ...
شنبه 8 اسفند 1392برچسب:بیگانه آلبرکامو,حسن سلمانی,الهه یالهام, :: 1:3 :: نويسنده : حسن سلمانی

نام کتاب: خرمگس

نویسنده: اتل لیلیلان وینیچ

ترجمه: خسرو همایون پور

انتشارات: امیر کبیر.چاپ شانزدهم.1391

تعداد صفحات: 423 صفحه

دوست عزیزم آقای کلیچ با سخاوتمندی یک هنردوست و فرهنگ پرور « خرمگس» و چند کتاب دیگر را در اختیارم گذاشت تا مثل خودش از خواندن آنها لذت ببرم. من هم وظیف خودم می دانم که شما را در این لذت شریک کنم. هرچند نمی توانم تمام کتاب را به شما هدیه بدهم، اما می توانم اشتیاق خواندنش را در شما ایجاد کنم.

خرمگس یک رمان شگفت و سحر انگیز است. نه این که سبک جادویی داشته و یا مثل مجموعه ی هری پاتر و از این دست کتاب ها باشد، نه،...این کتاب خواننده اش را سحر می کند، طوری که باید آن را بخواند ، بعد به کناری بگذارد. ضمن این که بعد از آن هم باید تا مدت ها با « آرتور» و « جما» و « کاردینال مونتانلی» زندگی کند. من این کتاب را در هر شرایطی که فکرش را بکنید در دست داشته و مطالعه کرده ام؛ در اتوبوس، سر کلاس درس ، زنگ تفریح، در پیاده روی سنگفرش کنار بوستان فدک و حتی در شب عاشورا که در آشپزخانه ی هیأت عزاداری، مشغول تهیه ی قیمه ی ظهر روز دهم بودم...

 



ادامه مطلب ...
جمعه 1 آذر 1392برچسب:خرمگس,رمان,حسن سلمانی,الهه ی الهام, :: 18:21 :: نويسنده : حسن سلمانی

نام کتاب: سالار مگس ها

نویسنده: ویلیلام گلدینگ

مترجم: سوسن اردکانی

انتشارات: آپادانا.1363

تعدادصفحات: 336 صفحه

 

سلام دوستان؛

این بار می خواهم کتابی را به شما معرفی کنم که در سال 1983.م همای نوبل بر شانه های نویسنده اش نشسته است. « سالار مگسها» اثر جاودانه ی « ویلیام گلدینگ»...

شاعر و رمان نویس بریتانیایی که از هفت سالگی آرزوی نویسندگی داشته و در نوزده سالگی وارد آکسفورد شد و ادبیات انگلیسی خواند.

سالار مگس ها معروفترین کتاب گلدینگ است که روایتگر« معصومیت از دست رفته » انسان هاست.گروهی پسر بچه ی مدرسه ای بین 6تا12 ساله بر اثر سانحه ی هوایی، و سقوط هواپیما، سر از یک جزیره ی استوایی در می آورند. اول همه چیز خوب و جذاب و حتی فوق العاده است وخیلی خوب پیش می رود...

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 20 آبان 1392برچسب:سالار مگسها,گلدینگ,الهه ی الهام,حسن سلمانی, :: 20:10 :: نويسنده : حسن سلمانی

نام کتاب: مگس ها

نویسنده: ماریانو آسوئلا

مترجم: وازریک درساهاکیان

انتشارات: نشر نو . تهران1361

تعداد صفحات: 140صفحه

 

کتاب شامل یادداشت مترجم، سخنی چند درباره ی مگس ها و نویسنده اش، نگاهی گذرا به تاریخ معاصر مکزیک و  رمان مگس هاست که در چهارده فصل شکل گرفته است. از ویژگی های این کتاب این است که هر فصل نامگذاری شده است و شخصیت ها ی حاضر در داستان در ابتدای داستان و در دو صفحه معرفی شده اند تا خواننده در هنگام خواندن رمان سردر گم نشود و اگر شخصیت ها را گم کرد بتواند به همان صفحه مراجعه کند و آنها را پیدا کند.

« ماریانو آسوئلا» نخستین داستان نویس انقلاب مکزیک، به سال 1873 در انیا آمده و درس پزشکی خواند و تا آخر عمر در کنار نویسندگی به حرفه ی پزشکی اش پرداخت.در سال 1911 به مدیریت اداره ی آموزش و پرورش ایالت محل تولدش گمارده شد...



ادامه مطلب ...

نام کتاب: آنها به اسبها شلیک می کنند.

نویسنده: هوراس مک کوی

مترجم: محمدعلی سپانلو

انتشارات: نشر نو. تهران.1362

تعداد صفحات: 189 صفحه

 

کتاب با مقدمه ای از مترجم - محمدعلی سپانلو- آغاز می شود و سپس با رمان آنها به اسبها شلیک می کنند، در سیزده فصل ادامه می یابد.

هوراس مک کوی در سال 1897 در تنسی متولد شده و در لس آنجلس در سن 58 سالگی با عارضه ی قلبی در گذشته است. اولین رمانش همین« آنها به اسبها شلیک می کنند» است که وقتی فقط 38 سال داشت، آن را نوشته و منتشر کرده است.

این کتاب غمنامه ی فرد درمانده ای است که تسلیم وضعیت اجتماعی است، اما با شیوه ی خاص خودش، فرد درملنده ی دیگری را نجات می دهد؛ حتی شده به قیمت مرگ خود...



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:هوراس مک کوی,اسبها,کلیچ,سلمانی, :: 8:57 :: نويسنده : حسن سلمانی

نام کتاب: لاتاری، چخوف و داستان های دیگر

نویسندگان: شرلی جکسون و...

مترجم: جعفر مدرس صادقی

انتشارات: نشر مرکز 1371

تعداد صفحات: 183 صفحه

این کتاب شامل سه بخش است.

1. مقدمه ی مترجم با عنوان زنده باد داستان کوتاه

2. بخش دوم که شامل هفت داستان از هفت نویسنده معاصر است

3. شش مقاله از ناتالیاگینزبورگ و...

توضیح مترجم درباره ی کتاب: هر کدام از این داستان ها اگر بهترین داستان نویسنده اش نباشد؛ مسلماً یکی از بهترین داستان های اوست. قصد این کتاب معرفی یک جریان یا سبک و شیوه ی خاصی نیست. ملاک انتخاب خود داستان ها بوده اند و پیوند عمیقی که بین خود داستان ها وجود دارد، دزر کنار هم نشستن آن ها را توجیه می کند.و شش مقاله ی پیوست انتهای کتاب به نوعی مکمل این مجموعه است.



ادامه مطلب ...
دو شنبه 13 آبان 1392برچسب:لاتاری,حسن سلمانی,شرلی,داستان کوتاه, :: 22:48 :: نويسنده : حسن سلمانی
پنج عصر: مجموعه داستان كوتاه

پنج عصر: مجموعه داستان كوتاه

نویسنده: حسن سلماني

خلاصه ی یکی از داستان های این مجموعه با نام « ساعت پنج عصر»:

مهتاب و سعيد ده سال است كه با هم ازدواج كرده اند و هنوز بچه دار نشده اند. با وجود اين، آنها هم چنان به زندگي و درمان اميدوار هستند. آنها زندگي تقريبا مرفهي دارند. مشكل نازايي از جانب مهتاب است. وقتي او به كلينيك مي رود، سري به دارالترجمة همسرش سعيد مي زند، ولي با در بسته ی موسسه روبه رو مي شود. اين اولين باري نيست كه او به موسسه سر مي زند و با اين موضوع روبه رو مي شود. سعيد هرشب ساعت ده شب طبق معمول به خانه مي آيد و رفتار مشكوكي از خود بروز نمي دهد. اما افكار و ذهن مهتاب نسبت به وفاداري همسرش منحرف مي شود. يك روز، ساعت پنج عصر مهتاب با كسي كه با آركادئون آهنگ هاي دلنوازي مي زند، آشنا مي شود و آرامش خاطر نسبی پيدا مي كند و از او مي خواهد كه هر روز همان ساعت در ازاي گرفتن پولي براي او آهنگ بنوازد. بر اثر سانحه ی رانندگی، مهتاب به بيمارستان منتقل مي شود و در حالت بيهوشي مرتب نام غلام همان نوازنده ی آكاردئون را صدا مي زند. همة افراد خانواده برداشت نادرستي مي كنند. پزشكان به سعيد مي گويند كه وجود غلام براي زنده ماندن مهتاب ضروري است و سعيد تصميم مي گيرد غلام را پيدا كند...

در اين كتاب داستان هاي ديگري با عنوان هاي: شاهكار، قهوة ترك، يادم تو را فراموش، بازي، بني آدم، نغمة آزادي، ماه سيما، باغ سنجد و سروناز به نگارش درآمده است.

لازم به ذکر است داستان بنی آدم از این مجموعه برنده جایزه ی ادبی « صادق هدایت» در سال 83 شده است...

30,000 RI
قطع: رقعي
تیراژ: 2000
صفحات: 112
رده دیویی:8fa3

برای تهیه ی این کتاب می توانید از  قسمت نظرات وبلاگ الهه ی الهام کمک بگیرید.

و از دوستانی هم که این مجموعه را خوانده اند درخواست می کنم حتماً من را از نقدهای سازنده شان بهره مند کنند. با تشکر: حسن سلمانی

پنج شنبه 10 ارديبهشت 1393برچسب:پنج عصر,حسن سلمانی,الهه ی الهام, :: 19:0 :: نويسنده : حسن سلمانی

نام کتاب: بیست داستان

نویسنده: دینو بوتزاتی

ترجمه: محسن ابراهیم

انتشارات: زمانه،چاپ اول:1374 در سه هزار جلد

 

این کتاب ارزشمند را دوست گرامی و فرهیخته آقای محمد جلیل مظفری در اختیارم گذاشته است.از آن دست کتاب هایی ست که برای نویسندگان جوان به عنوان یک کارگاه آموزشی به حساب می آید. خود من چیزهایی زیادی از این کتاب یاد گرفتم و به دوستان خوبم توصیه می کنم حتمکاً این کتاب را تهیه کنند و بخوانند. کتاب، یک مقدمه در معرفی بوتزاتی و سبک نوشتار او دارد و سپس بیست داستان برگزیده از او را درپی آورده اس.ت.

در مقدمه ذکر شده است که؛ بوتزاتی در سال1906 در بل لونو یکی از شهرهای ایتالیا زاده شده است. در رشته حقوق تحصیل کرده و مدتی خبرنگار و سردبیر روزنامه بوده است.فعالیت ادبی خود را از 1933 با داستان« بارنابوی کوهستان ها» آغاز کرده ...



ادامه مطلب ...

کتاب: صد سال تنهایی

نویسنده: گابریل گارسیا مارکز

مترجم: کیومرث پارسای

تعدادصفحات: 560 صفحه

 

عجب اسم  مسحور کننده ای!« صد سال تنهایی»!!!

این رمان استثنایی، نوبل ادبیات سال 1982 را به خالقش هدیه کرد.

کیومرث پارسای مترجم این کتاب در مقدمه نوشته است:« صد سال تنهایی، اگر برای صد سال و به تنهایی، جایزه ی نوبل ادبی را به خود اختصاص دهد، باز هم جامعه ی بشری به آن مدیون است.»

کتاب حاضر ترجمه ایست از متن اسپانیایی و آخرین ویرایش که در سال 1999 صورت گرفته و توسط انتشارات« موندا دوری» به چاپ رسیده است.

مارکز این داستان را در بیست فصل و در سبک رئالیسم جادویی و از زاویه دید سوم شخص( دانای کل) نوشته است.

« خوزه آرکادیو بوئندیا» و همسرش «اورسولا»  با گروهی چند نفره از نخستین کسانی هستند که از جایی دور دست به سرزمینی بکر و جادویی می رسند و در آنجا سکونت می کنند و اسمش را « دهکده ماکوندو» می گذارند. و داستان شش نسل خانواده بوئندیا با تإسیس ماکوندو شروع می شود و با زوال و نابودی آن در طی صد سال، پایان می پذیرد. دهکده ماکوندو، همان سرزمین بکر و شگفت انگیز به مرور و در گذر زمان و با ورود کولی ها، مصنوعات جدید و ساخت دست بشر، آمدن پدر روحانی و مذهب، آمدن کلانتر و نماینده حکومت مرکزی، طاعون بی خوابی، جنگهای متعدد، ورود فاحشه های خارجی، باران های سیل آسا و خشکسالی و گرد و غبار و... ماکوندو ی زیبا را از باکرگی خارج کرده و در نهایت محکوم به نابودی و محو شدن از روی زمین می کند.

کتاب پر است از اسم های مشابه و تکراری که ممکن است خواننده کم حوصله را کلافه کند، اما قلم جادوگر مارکز به او اجازه نمی دهد که تا آن را تا آخر نخوانده به کناری بگذارد و کتاب دیگری را به دست بگیرد. اگر قرار باشد کسی به کتاب خوانیش ببالد و پز بدهد « صد سال تنهایی» و « گابریل گارسا مارکز» را باید در فهرست خاطراتش بیاورد.

قسمت های زیبایی از کتاب:

جهان چنان تازه بود که بسیاری چیزها هنوز اسمی نداشتند و برای نامیدنشان می بایست با انگشت به آن ها اشاره کنی .

هیچ آرمانی در زندگی ارزش این همه سرافکندگی و خفت را ندارد .

مردها چه قدر عجیبند ! از یک طرف تمام عمر خود را به جنگ با کشیش ها می گذرانند و از طرف دیگر کتاب دعا هدیه می دهند .

آنچه از تو ناراحتم می کند این است که همیشه درست آنچه را که نباید بگویی ، می گویی .

ادبيات بهترين بازيچه اي است كه بشر اختراع كرده است تا مردم را مسخره كند .

اولین آنها را بi درختی بستند و آخرین آنها طعمه ی مورچگان می شود.

زن گذاشت تا اشك او تمام شود . با نوك انگشتان سر او را نوازش مي كرد و بدون اينكه او را وادار به اعتراف كند كه به خاطر عشق اشك مي ريزد ، فورا قديمي ترين گريه ي تاريخ بشر را شناخت .

روزي كه قرار بشود بشري در كوپه ي درجه يك سفر كند ، ادبيات در واگن كالا ، دخل دنيا آمده است .

درست در همان لحظه که آئورلیانو بابیلونیا کشف رمز نوشته ها را به پایان برساند، با طوفانی از نوع نوح، از روی کره ی خاکی محو و از خاطرات بشر زدوده خواهد شد و آنچه در نوشته ها آمده است، از ازی تا ابد دیگر تکرار نخواهد شد، زیرا نسل های محکوم به صد سال تنهایی، فرصتی برای زندگی دوباره در روی کره زمین نخواهند داشت.

 

حسن سلمانی

« داستان های شگفت انگیز ادگار آلن پو»

نام کتاب: داستان های شگفت انگیز

نویسنده: ادگار آلن پو

مترجم: محمود سلطانیه

ناشر: انتشارات زمانه. تهران .1371

تعداد صفحات: 141 صفحه

 

این مجموعه داستان هم از آن دست کتاب هایی است که آقای محمد جلیل مظفری به من امانت داده اند. من معتفدم که همیشه می شود از بزرگان چیز آموخت و به دوستانم که تازه گام در مسیر نوشتن نهاده اند هم توصیه می کنم که برای پرورش قوه ی تخیل و تقویت قدرت نویسندگی، بیشتر بخوانند و بیشتر آثار بزرگان را پیش رو داشته باشند. و ادگار آلن پو بی شک می تواند یکی از همین الگو ها باشد.

«پو» نه تنها در زمینه ی داستان نویسی شخصیت تأثیرگذاری دارد، بلکه نفوذش در اندیشه های نقاش سورالیست بلژیکی« رنه ماگریت» مشاهده کرد؛ یا آثار سینمایی سلطان ژانر دلهره « آلفرد هیچکاک» متأثر از اندیشه ها و ایده های اوست و خود هیچکاک در مقدمه همین کتاب به آن اذعان دارد.

« پو» شاعر، داستان پرداز و فیلسوف رمانتیک و نابغه ی آمریکایی در سال 1809 در شهر « بوستون» به دنیا آمد. او بی شک مقام والایی در ادبیات جهان دارد و پیشرو ادبیات نو است. پو در سال 1849 یعنی در سی و هفت سالگی به دنبال یک زندگی کوتاه اما پر فراز و نشیب و پر بار، به درود حیات گفت.

اگر نسخه فارسی این کتاب را که انتشارات زمانه آن را در سال هفتاد و یک چاپ و منتشر کرده است، پیدا کنید، می توانید این داستان ها را بخوانید:

* گربه سیاه

* ویلیام ویلسون

* چاه و آونگ

* حقیقت قضیه ی آقای والدمار

* سوسک طلایی

و در صفحه پایانی کتاب با فهرست برخی از آثار ادگار آلن پو آشنا می شوید.

این کتاب برگردانی است از متن فرانسوی که آن را « بودلر» ترجمه کرده است.

حسن سلمانی - 92/6/12

« خوش خنده و ...»

نام کتاب: خوش خنده و ...

نوشته: هاینریش بل و دیگران

ترجمه: اسداله امرایی

نشر نجوا؛ تهران 1369

تعداد صفحات:116 صفحه

 

این کتاب شامل چهارده داستان کوتاه از چهارده نویسنده عموماً جهان سومی است که اکثر آن ها برای اولین بار به چاپ رسیده اند.

در ابتدای هر داستان مختصری از شرح حال نویسنده در حدود چند سطر آمده است.

فهرست داستان ها و نویسندگان را برای آشنایی و معرفی ذکر می کنم و امیدوارم اگر این کتاب عتیقه روزی به دستتان رسبید، آن را بخوانید و از خواندنش مثل من لذّت ببرید!

1. حیوان دوستی: ساموئل سلون

2. بعد از ظهر در جنگل: آلبرت مالتز

3. سانسورچی: لوئیزا والترزوئلا

4. فاتح: پرو دونسیو دوپردا

5. حمام عمومی: میخائیل زوشجنکو

6. شرافت خانوادگی: شوکت صدیقی

7. عیادت: ادورا ولتی

8: چالز: شرلی جکسن

9. اجاره خانه: ژورژه آمادو

10.خوش خنده: هاینریش بل

11. پتر دوم: ایروین شاو

12. گردش: ایلالومیر مرزوک

13. رعشه ی دست ها: یوری دانیل

14. هواپیمای گمشده: دونالد بارتلمی

 

در پایان از دوست هنرمندم، آقای محمد جلیل مظفری که این مجموعه و چند کتاب دیگر را از کتابخانه ی شخصی اش به امانت به من دادند تا سواد نویسندگی ام را تقویت کنم، تشکر می کنم.

حسن سلمانی- اسلامشهر

سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:خوش خنده,الهه ی الهام, هاینریش بل,محمدجلیل مظفری, :: 8:48 :: نويسنده : حسن سلمانی

معرفی کتاب رمان« دخمه»

نام کتاب: دخمه

نویسنده: ژوزه ساراماگو

مترجم: کیومرث پارسای

ناشر: نشر روزگار

نوبت چاپ: هفتم- 13390

تعداد صفحات: 359 صفحه

 

بهار سال 87 یعنی پنج سال پیش، رمان شگفت انگیز« کوری» را از ژوزه ساراماگو  خواندم و بعد از دو سال توانستم دی وی دی فیلمش را پیدا کنم و ببینم، البته با زیرنویس فارسی. و این فیلم هم مثل خیلی از نسخه های سینمایی که از روی آثار برجسته ی ادبیات داستانی ساخته می شوند، با تمام وفاداری به اصل متن، نتوانست شیرینی خواندن اصل کتاب را برایم تکرار کند.

حالا که به تازگی عضو کتابخانه ی مصطفی خمینی شهرستان اسلامشهر شده ام، چرخی در مخزن زدم و اسم « ساراماگو» در شیرازه ی یکی از کتاب ها توجهم را به خود جلب کرد. کتاب را که « دخمه» نام داشت، از کتابدار مهربان و خوش برخورد به امانت گرفتم تا بخوانم...



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 23 مرداد 1387برچسب:ژوزه ساراماگو,دخمه,الهه ی الهام,حسن سلمانی, :: 20:32 :: نويسنده : حسن سلمانی

« سایه ی عشق»

« یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب

از هر زبان که می شنوم نا مکرّر است»

خانم فاطمه سلمانی آموزگار و دلسوز و مهربان یکی از دبستان های چهاردانگه است که شاید تشابه فامیلی من و ایشان، محل سؤال برای خیلی از همکارهایی است که ما را می شناسند. و من گاهی به شوخی ایشان را خواهر و یا دختر عموی خودم معرفی می کنم امّا حقیقت این است که فقط یک تشابه اسمی است، هرچند می توان ایشان را به اندازه ی یک خواهر دوست داشت و در حدّ یک دخترعموی خوب ستایش کرد و از همه مهم تر به عنوان یک معلم اهل قلم ستود!

 



ادامه مطلب ...

« قلعه ی حیوانات»

اولین بار این شاهکار ادبیات سیاسی جهان را دوست عزیز و فرهیخته ای به اسم حسین پاکنژاد به من معرفی کرد و دعا می کنم« هر کجا هست، خدایا به سلامت دارش!» در سال 82 این کتاب را در اختیارم قرار داد و من هم خواندم و لذت بردم.در همان سال کتابدار دبیرستانی در اسلامشهر بودم. از محل درآمدهای کتابخانه، ده جلد از این کتاب را خریدم و در کتابخانه گذاشتم.- باقیات صالحات- البته با توجه به فضای باز نسبی آن دوره!

بعدها افسوس خوردم که چرا یک جلدش را برای خودم برنداشتم! تا این که در سال 85 از نمایشگاه کتاب که در اداره ی آموزش و پرورش اسلامشهر  توسط آقایی به نام « رضایی» دایر شده بود، توانستم آن را تهیه کنم.

و این آقای رضایی یک دوره کاندیدای شورای شهر اسلامشهر هم شد و تقریباً بزرگ ترین و معتبرترین کتابفروشی شهر را هم در خیابان بیست متری امام خمینی اداره می کرد به اسم « سیمرغ». بعد از انتخابات ریاست جمهوری در سال88 به اتهام خرابکاری و سلطنت طلبی و جاسوسی دستگیر و محاکمه و اعدام شد. قسمتی از محاکمه و اعترافش را خودم از تلوزیون جمهوری اسلامی دیدم و به یاد قسمتی از کتاب قلعه افتادم که بعضی از حیوانات به خیانت خود اعتراف می کنند و در جا گلویشان دریده می شود.

این کتاب را در همین روزها یعنی اردیبهشت 92 یک بار دیگر خواندم و به خودم م گفتم:« مگر مرض خودآزاری داری که این کتاب را به دست گرفته ای؟» و شما هنگامی به حس من نزدیک می شوید که این کتاب را در دست بگیرید و بخوانید. اگر هر کتابی ارزش یک بار خواندن را داشته باشد،« قلعه ی حیوانات» ارزش بارها و بارها خواندن را دارد.

خلاصه ی کتاب:

در مزرعه(قلعه) حیوانات، گروهی حیوان که از ظلم و جور ارباب به ستوه آمده اند، بر ضد نظام اربابی شوریده و آو را از مزرعه بیرون می کنند. با فرار ارباب ستمگر، ناخودآگاه متوجه می شوند که انقلاب کرده اند.اکنون که حیوانات نظم نوینی را پی ریخته اندمی بایست برای حفظ استقلال مزرعه، از توانایی های فردی و جمعی خود نیز بهره بگیرند و آن را الگوی رفتاری خود قرار دهند ولی به مرور زمان با شکل گرفتن نیرویی ناهنجار از درون نظام تمامی دستاوردهای انقلاب بربادرفته و طولی نمی کشد که نظام منحط سابق به شکل دیگری و با حضور چهره هایی دیگر شکل می گیرد. مصداق ضربالمثل اروپایی که انقلاب ستمدیدگان را آزاد نمی کند بلکه ستمگران را جا بجا می کند.

مخاطب اصلی جورج اورول در این کتاب، حکومت کمونیستی شوروی سابق در سال1930 تا1950 است ولی در واقع نیش تیز قلمش ، تمامی دیکتاتورهایی را مورد حمله قرار می دهد که چه پیش از آن بوده اند و چه در حال حاضر وجود دارند و چه در آینده خواهند آمد. دیکتاتورهای مورد حمله ی اورول جغرافیای خاصی ندارند و آنها را می توان در جای جای جغرافیای امروز و لا به لاب صفحات تاریخ یافت.

این کتاب چندین بار توسط مترجمین متفاوتی ترجمه شده و ناشران مختلفی آن را به چاپ رسانده اند که کتاب حاضر و در دسترس من ترجمه ی آقای محمد فیروز بخت است که انتشارات « حکایتی دگر...» آن را در سال 1384 و در 5000 نسخه چاپ و منتشر کرده است.

به تمام کسانی که به نوعی به ادبیات . سیاست علاقه مندند و یا حتی از آن بیزارند توصیه می کنم برای یک بار هم که شده این شاهکار را بخوانند.

حسن سلمانی

اردیبهشت 92-قزوین

شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:جورج اورول,قلعه حیوانات,حسن سلمانی,داستان, :: 10:2 :: نويسنده : حسن سلمانی

  کتاب:« ندای استاد»

در صفحه ی معرفی کتاب چنین آمده است:

جبران، جبران خلیلGibran,Khlil

متولد1883- متوفی1931 م

نام کتاب: ندای استاد، عشق رویایی استاد

داستان های عربی قرن بیستم

ترجمه: فرامرز جواهری نیا

تیراژ3000 نسخه،چاپ دوم، تهران1384، انتشارات مجید و انتشارات فردوسی

 

اینک نمونه نثر در پشت جلد کتاب:

« این زن رویایی به راستی همسرم بوده و در همه ی غم ها و شادی های زندگیم کنار من بوده است. بامدادان که بیدار می شوم، او را می بینم که روی بالشم خم شده و با چشمانی فروزان از مهربانی و مهر مادرانه به من چشم دوخته است. هنگامی که نقشه ی برنامه ای را در سر می پرورانم، او با من است و مرا در به پایان رساندنش یاری می کند. برای خوراک خوردن که می نشینیم، او کنارم می نشیند و ما اندیشه ها و سخنانمان را با یکدیگر داد و ستد می کنیم. شبانگاهان، او باز با من است و می گوید:« بیش از اندازه اینجا زمان گذرانده ایم. بیا در دشت و چمن گامی زنیم.» آنگاه کارم را رها کرده و در پی او به دشت ها می روم و روی تخته سنگ بلندی نشسته و به افق های دور چشم می دوزیم. او به ابری زرین اشاره می کند و نغمه ی پرندگان را به گوشم می آورد که پیش از غنودن شبانه ی خویش ترانه ها می خوانند و پروردگار را برای آزادی و آرامشی که ایشان را بخشیده، سپاس می گذارند.»

* خداوند خطا نمی کند، او ما را خرد و آموختگی بخشیده تا بتوانیم خویشتن را در برابر گودال های کژی و تباهی بپاییم.

* مسیح، کور، فلج و لنگ و جذامی را بهبود بخشید، اما نتوانست تهی مغز را شفا دهد.

* به زمین می چسبیم، در حالی که دروازه ی قلب پروردگار به رویمان گشوده است.

* نخستین نگاه چشمان دلدار چون روحی است برگذشته از چهره ی آب ها. روحی که آسمان و زمین را به پیدایی آورد.

* بوسه ی نخست آغاز گر لرزه ای جادویی است که دلداران را از جهان سنگ و ترازو به جهان رویاها و الهام ها برمی کشد.

* بگذار زمین فراستاند آنچه را که از آن اوست؛زیرا، منِ انسان، پایانی ندارم.

* اوه، موسیقی

در ژرفای توست که ما

دل ها و جان هامان را گرو نهاده ایم

تو ما را آموخته ای

که با گوش هامان ببینیم

و با دل هامان بشنویم...

حسن سلمانی

نوروز 92

یک شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 15:35 :: نويسنده : حسن سلمانی

«امیلی و عروس ایرانی اش»

 

این کتاب؛ داستان عشق و شیدایی و سرگذشت اشباح و ارواحی است که طی قرون و اعصار، به منظور انتقامجویی در جان نازنینان جهان لانه می کنند و آنها را ناخواسته به اعمالی وا می دارند که با روح و جانشان بیگانه است.« پرنیان» هم قربانی روحی شریر است که دست های معصوم او را به خون می آلاید.

امیلی، زن میانسال ایرلندی ساکن لندن، بانوی پرهیزگار و مؤمن  و پرتلاش است که در پی جدایی از همسر ایرانی اش، بهزاد و بهاره اش را زیر بال و پر می گیرد. او که به حرفه ی پرستاری در یکی از بیمارستان های لندن مشغول است، آرزو دارد دامادی پسرش را ببیند و او را برای یافتن نیمه ی گمشده اش تشویق و حمایت می کند.

در اثر حادثه ای معمولی، پرنیان از خانواده ای نیمه اشرافی در آسایشگاهی روانی در لندن بر سر راه بهزاد قرار می گیرد و او را شیفته و شوریده ی خود می کند. اما دختر، از همان ابتدا نشان می دهد که انسانی طبیعی نیست و دو نیمه ی وجودی او در کشمکشی طولانی و خونین، جدا از هم، هر یک در گوشه ای از خاک، سرگردانند. بهزاد بار سفر می بندد و در جستجوی پرنیان به ایران می آید و در پی تلاشی جانکاه متوجه می شود که معشوقه ی معصوم و زیبایش گرفتار روح کینه توز و انتقامجوی ماه طلعت شاملوست. اما او که عاشق عاقلی است در صدد نجات او برمی آید و...

نیروهای ماورایی، ارواح درگذشتگان، تابلوهای نقاشی و چند عنصر دیگر بخش های مختلف این داستان را به هم پیوند می زند.

آقای اقبال مظفری، امیلی و عروس ایرانی اش را در چهل و شش فصل و در قالب دویست و نود و پنج صفحه  و از زاویه ی دید، راوی(اول شخص) به سبک خاطره نویسی بیان می کند. نشر پیکان  در سال 1389 و در دوهزار نسخه این کتاب را چاپ و منتشر کرده است.

 دوست عزیزم آقای مجید خادمی که از دوستان نزدیک نگارنده ی امیلی است، لطف کرد و این کتاب را به رسم امانت به من سپرد تا ساعاتی از چند روزم را فارغ از هیاهوی پیرامون، به دامان مهربان ادبیات داستانی پناه ببرم و لذت مطالعه را باز هم بچشم.

می دانیم که هر کتابی ارزش حد اقل یک بار خواندن را دارد. پس اگر روزی، امیلی و عروس ایرانی اش به دستتان رسید بی تفاوت از کنارش نگذرید. با احترام به دست بگیرید و بخوانید؛ ضرر نمی کنید...

شنبه 19 اسفند 1391برچسب:اقبال مظفری,امیلی,حسن سلمانی,پرنیان, :: 9:19 :: نويسنده : حسن سلمانی

 

«زن مازندرانی»

در دفتر دبیران مشغول تماشای فوتبال از تلوزیون بودیم.بین دو نیمه متوجه شدم که برای تراز کردن تلوزیون دو جلد کتاب هم قطر، زیرش گذاشته اند که شیرازه شان به طرف بیرون است. اسم شان توجهم را به خود جلب کرد؛« زن مازندرانی» یک کتاب درسی را جایگزین یکی از آن دو کتاب کردم و از زیر تلوزیون بیرونش کشیدم. طرح جلد خوبی داشت؛ شالیزاری در شبی مهتابی و تک درختی در وسط طرح.در قسمت پایینی با رنگ سفید و درشت نوشته بود« زن مازندرانی» و زیرش «بابک دلاور».

بی شک من اولین کسی بودم که این یک جلد از دوهزار نسخه ی دیگر را ورق می زدم و قصد خواندنش را داشتم. برگه های کتاب زیر فشار وزن تلوزیون به هم چسبیده و خشک شده بود؛ طوری که موقع ورق زدن از شیرازه اش جدا می شد.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 27 مرداد 1392برچسب:زن مازندرانی,حسن سلمانی,بابک دلاور,الهه ی الهام, :: 15:57 :: نويسنده : حسن سلمانی

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان