الهه ی الهام
انجمن ادبی

بگو...

گر درد درونت را سوخت

ببر به کوه و سنگ بگو

یک عمر چه کشیدی

چه آمد بر سرت، بگو

به زیر بزن

بر بم نواز

آنکه تو را فهمید پاسخش ده

گر صدایت را حق نشنید

ببر به آب دیده گو

گر سالها بر تو سخت گذرد

چه می شود

گر زمان نامرد از آب درآید

چه می شود

گر بپرسند درد چگونه است

از آن پرهیز کن و بگو

...................................

سویله...

درد ایچینی یاندیراندا

آپار داغا داشا سویله

بیرعومورده نه لر چکدین

نه لر گلدی باشا سویله

قالدیر زیله، اندیر پسه

سس ور سنی دویان کسه

دردینی حاق اشیدمسه

گوزوندکی یاشا سویله

ایللر گچه سرت ، نجه دیر؟

واقت اولسا نامرد ، نجه دیر؟

دسه لر کی درد نجه دیر؟

چک الیندن حاشا سویله

..........................................

 

شعر: زلیم خان یعقوب

مترجم: زین العابدین چمانی

دو شنبه 13 بهمن 1393برچسب:زلیم خان,چمانی,سویله,بگو, :: 17:0 :: نويسنده : حسن سلمانی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 65 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان